اون همه وعده ی فردا ، اون همه خیال ساختن
از لب تو می شنیدم ،من خوش خیال ساده
همه عمرمو فروختم ،حرفای تو رو خریدم
از کتاب سرنوشتم ،از نگاه تو می خونم
که دیگه گم شده ام من ، تو شب کویر بختم
واسه پیدا کردن راه ، یه ستاره هم ندیدم
تو خزون دل سپردن ،دست تو وداع آخر
دست من یه بی صدا بود ، تو قمار آشنایی
با اشاره ی نگاهت برگ آخرو می بردم
:: برچسبها:
با اشاره ی نگاهت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0